خدایا . . . . .
دلم
خیلی گرفته
ازخیلی ها . . . . !!!!!
خدایا . . . . .
دلم
خیلی گرفته
ازخیلی ها . . . . !!!!!
دل من خسته شده از این زمونه
دیگه هیچی نمیخوام از این زمونه
اگه رسم معرفت این باشه ، دلبر
دل من شکسته از دست زمونه.....!!!!!برای عشق تمنا کن ولی خار نشو.
برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده .
برای عشق گريه کن ولی به کسی نگو.
برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببينه.
برای عشق پيمان ببند ولی پيمان نشکن .
برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگير
برای عشق وصال کن ولی فرار نکن .
برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن
برای عشق بمير ولی کسی رو نکش .
برای عشق خودت باش ولی خوب باش....!!!!
وقتی که خنديديم گفتن ديونه است..................
وقتی که جدی بوديم گفتن مغروره.............................
وقتی که شوخی کرديم گفتن سنگين باش.............................
وقتی که حرف زديم گفتن پر حرفه................................
وقتی که ساکت شديم گفتن عاشقه..........................................
حالا ام که عاشقيم می گن گناهه.........!!!!!
نميدانم چرا...؟؟؟؟!!!!!
نمی نویسم ....؟؟؟؟
چون می دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمی خوانی
حرف نمی زنم ....
چون می دانم هيچ گاه حرف هايم را نمی فهمی
نگاهت نمي كنم....
چون تو اصلاً نگاهم را نمی بينی
صدايت نمی زنم .....
زيرا اشک های من برای تو بی فایده است
فقط می خندم ......
چون تو در هر صورت می گويی من ديوانه ام......!!!!
كاش....!!!!
کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …
اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود
دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …
سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!
دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،َ
بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …
بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …
بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،َ
اما هیچ کسی نمی فهمدَ
من دیگه طاقت موندن ندارم
نمی تونم، بدون تو بمونم
وقتی که نیستی، دلم سیاه
همیشه ابری، همیشه تو غباره
وقتی که رفتی، دیگه تنها موندم
هیچ حس و حالی واسه من نموندن
وقتی که رفتی، دلم شکسته
از همه ی آدما شده خسته
و موقع دلتنگی هایم همیشه با من هست
خیلی حرف دارم ولی نمی دانم از کدام بگویم؟؟؟
اینبار دلتنگیهایم مثل همیشه نیست،
چون وقتی قلم رابردستانم گرفتم تابرایت مثل همیشه
بنویسم.....!!!!
نمی دانم چرا قلم دردستانم بی حرکت ماند؟
نمی دانم چرازبانم بند آمد؟چراافکارم پریشان شده است؟
چرا پاهایم توانایی راه رفتن و همراهی با من را ندارد؟
چرا؟؟؟
نمی دانم؟؟؟!!!................
گفتمش همدم شبهایم کو؟
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش بی تو چه می باید کرد؟
عکس رخساره ی ماهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری
به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد...!!!
کوتاه تر از ان است که به خصومت بگذرد
وقلبهاگرامیتراز ان است که بشکند انچه از
روزگار.......؟؟؟؟
بدست می اید با
خنده........
نمی ماند و انچه از دست برودبا
گریه ......
جبران نمیشود
فردا خورشید طلوع میکند
حتی!!!!!......
اگر من نباشم...
تقدیم به عشق زندگیم حسین
میون این همه دل...!!!
همه جور و همه رنگ
یه دل ساده می خوام
مثل آسمون یه رنگ
یه دل ساده می خوام
یه دلی که دل باشه
میون این همه دل
غیر آب و گل باشه
دل دریا.....
دل رود.....
دل آبی.....
دل آب.....
دل بی رنگ و ریا
صاف و ساده بی نقاب
یه دل از همه جدا
مثل آیینه دیدنی
قصه هاش شنیدنی
همیشه شکستنی
سخت تنهایی راه
سخت بی همنفسی
چی میشد یه روز بیاد
اون که نیست مثل کسی ....!