وقتی اوردمش به عمرات یه بوته ی شب بوی کوچیک بود .گذاشتمش پشت شیشه اتاقم و هر روز صبح وقتی از خواب بلند میشدم بهش سلام میکردم و وقتی از کنارش رد میشدم با نگاهم هزاران حرف برای گفتن بهش داشتم.وقتی واسه ی خودش قدی کشید و بزرگ شد بردمش توی باغ و گذاشتمش کنار یاس رازقی تا با هم دوست بشن.
الان یه سال اومده توی این خونه و هر سال بیشتر از سال قبل گل میده.
هنوزم وقتی توی باغ قدم میزنم از کنارش رد میشم کلی باهاش خرف میزنم اما فقط با صدای دلم.
شب بوی من همیشه بیشتر از قبل گل میده حتی یاس هم باهاش رقابت میکنه!
چه زود این دوتا با هم دوست شدن!
گلدان شب بو دیگه یواش یواش داره براش کوچیک میشه باید براش یه جای خوب پیدا کنم.نمی دونم اگه از یاس جدا بشه بازم گل میده یا نه؟!!!!
به به جه بوی و عطر رازقی از لابلای نوشته ات پیداست
همیشه با همین احساس زندگی کنی پیر نمیشی
وفا
شوخی میکنی؟:))
اگه از یاس جدا بشه بازم گل میده . نگران نباش. :)
مرسی که بهم سر زدی. قربانت.
سلام عزیزم .نوشته ها و احساساتت هم مثل اسمت زیبا و دلنشینن .چرا میخوای از هم جداشون کنی ؟!خب اگه گلدون شب بوت رو بزرگتر کنی می تونی اونو دوباره کنار یاس بزاری ...
برات بهترینها رو آرزو می کنم نازنینم .
زندگی یک آرزوی دور نیست
زندگی یک جست و جوی کور نیست
زیستن در پیله ی پروانه چیست؟
زندگی کن!زندگی.افسانه نیست
گوش کن دریا صدایت می زند
هرچه نا پیدا صدایت می زند
جنگل خاموش می داند تو را
با صدایی سبز می خواند تو را
زیر باران آتشی در جان توست
قمری تنها.پی دستان توست
در وجودت کوه و دریا هر دو سبز
آفرینش از تو پرگل.از تو سبز
زیستن در پیله ی پروانه چیست؟
زندگی کن!زندگی افسانه نیست
پیله ی پروانه از دنیا جداست
زندگی یک مقصد بی انتهاست
هیچ جایی انتهای راه نیست
این تمامش انتهای زندگیست
گم شدن در خاکی قلب زمین
معنی آن(( رفتن و رفتن)).همین!