دل نوشته

نوشته های ادبی و شخصی و ........

دل نوشته

نوشته های ادبی و شخصی و ........

۵-شب

شبها سکوتی پر صدایی بر باغ حاکم میشه.صدای جیر جیرکها.صدای شب.انگار همه ی اشیا با هم حرف میزنند. 

من هیچ چیز رو در دنیا با قدم زدن در شب عوض نمی کنم.نمی دونم چرا با اینکه ساعت ها دور عمارت قدم زدم هنوز خسته نشدم!؟ 

این چه نیرویی که من رو شاد نگه میداره؟ 

بلند ترین صدا صدای گام های من  روی سنگ فرش سفید باغ هستش. 

از درخت های سر به فلک کشیده توی شب بیشتر خوشم میاد تا توی روز انگار ابهت خودشون رو در شب بیشتر به معرض نمایش می گذارن. 

تو این شب تابستانی هوس کردم زیر ستاره ها بخوابم.با صدای شب.دوست دارم این شب یه شب طولانی باشه.چه راحت میشه از فکر همه چیز در اومد.با یه نگاه به شب میشه جون گرفت.میشه حتی از نو شروع کرد.میشه حتی اصلاح کرد یا ادامه داد.منظورم کار ها و سرگرمی های روزانه هستش.کاش شبها همه ادمها به این یه بار فکر میکردن که یه فرصت جدید شروع شده.نه اینکه فقط روز تموم میشه و بعد لالا.

نظرات 3 + ارسال نظر
دردونه پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ق.ظ http://live-or-dead.blogsky.com

سلام . مطالب وبلاگت خیلی زیبا هستن . کاش واقعامی شد وقتی شب میشه همه چیزو فراموش کرد و از نو شروع کرد . اگه بشه ،عالی میشه !

کارن شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:23 ق.ظ http://www.she.blogsky.com

سلام ...منتظر حضور گرم شما هستم

مریم سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ق.ظ

خیلی جالب بودعزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد